رأی و دلیل امام ابوحنیفه برای ادا کردن نماز به فارسی
دکتور محمد عمر جویا
سرطان 1402 هـ ش
در این یادداشت، به دلیل و ادلۀ امام ابوحنیفه در بابِ ادا کردن نماز به فارسی، بر اساس آنچه که در کتب مُعتبر فقه و اصولالفقه مذهب حنفی تذکر رفته، پرداخته میشود. همچنان، محدودیتهایی که مجتهدین پیشگام حنفی برای قرائت کردن قرآن به فارسی در نماز تعیین کرده اند، توضیح داده میشود.
برای دانستنِ ادلۀ امام ابوحنیفه در این زمینه، داشتنِ فهم درست و دقیق از موضوع «احرف سبعه» (حروف هفتگانه) و بحث نظم و معنیِ قرآن لازمی است. به خوانندگانی که آشنایی دقیق با دیدگاه مذهب حنفی روی این موضوعات ندارند توصیه میشود که پیش از مطالعۀ این نبشته، یادداشت «احرف سبعه، نظم و معنی قرآن، و اعجاز نظم قرآن از دیدگاه مذهب حنفی» را مطالعه کنند.
الف. نظریۀ امام ابوحنیفه
امام محمد شیبانی، شاگرد امام ابوحنیفه، در «کتاب الأصل» مشهور به «المبسوط» مینویسد:
«من گفتم: آیا در مورد کسیکه در نماز به فارسی قرائت کند و عربی را خوب بداند کدام رأیی دارید؟ [ابوحنیفه] گفت: نمازش جائز است. گفتم: و همینگونه دعا[یش]؟ گفت: بلی. و این قولِ ابوحنیفه است.»[1]
در «الجامع الصغیر» نیز امام شیبانی تأکید میورزد که:
«محمد [شیبانی] از [ابویوسف] یعقوب، [و وی] از ابوحنیفه [روایت میکند که: ابوحنیفه] افتتاح نماز [یا تکبیر گفتن] را به فارسی، یا قرائت [قرآن] را در نماز به فارسی، یا تسمیه گفتن حین ذبح کردن را به فارسی به کسی که [حتی] عربیاش خوب هم باشد اجازه داده است. ولی ابویوسف و محمد [شیبانی] اجازه نداده اند، و [تنها] به کسی اجازه داده اند که عربیاش خوب نباشد.»[2]
ب. دلیل و ادلۀ ابوحنیفه
ادلۀ امام ابوحنیفه استوار بر دلایل زیر است:
- «امام ابوحنیفه نظم را رکنِ لازم [در نماز] ندانسته بود، زیرا مبنای نظم بر توانایی [ادا کردن آن توسط قاری یا نمازگزار] استوار است. در نماز نظمِ قرآن مقصود نیست، زیرا [مقصود] نماز مناجات [و نیایش] است، درحالیکه فرض بودنِ قرائتِ قرآن در نماز بر سهولت استوار است، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾ «بخوانید آنچه آسان است از قرآن» [المزمل: 20]…. پس جواز داده شد تا بر رکنِ اصلی که «معنی» [قرآن] است اکتفا گردد.
[امام ابوحنیفه] توضیح میدهد که قرآن اول به لهجۀ قریش نازل گشت، زیرا آن فصیحترین لهجه [زبان عربی] بود. و چون تلاوت در این لهجه برای سائر مردمان عرب مشکل گشت، تخفیف [و سهولت] بنابر دعای پیامبر ﷺ داده شد. [به این ترتیب] تلاوت کردن [قرآن] به سائر لهجههای مردم عرب اجازه داده شد، و رعایت لهجۀ اصلِ آن [یعنی لهجۀ قریش] از میان برداشته شد… [و این در نتیجۀ] اشارۀ نبی ﷺ بود که گفت: «قرآن بر حروف هفتگانه نازل شده است، همۀ آن بسنده و روشن اند».
پس اجازه داده شد تا مردم عرب یک لهجه را به لهجۀ دیگری از زبان عربی تعویض کنند، مثلاً به فردی از قریش اجازه بود تا به لهجۀ تمیم قرائت کند حتی اگر توانایی کامل بر ادا کردن آن به لهجۀ اولیاش را [نیز] میداشت. [به همین ترتیب، ابوحنیفه] به مردمان غیرِعرب نیز اجازه داد تا بنابر کوتاهی [و عذر شان] زبان عربی را ترک کنند، و به معنی [قرآن] اکتفا ورزند که مقصود همین است. پس مفهوم این است که ترکِ نظمِ قرآن جهتِ آسانی رُخصت داده شد، چنانکه در [حکم] مسح بر موزهها و نیم نمودنِ نماز در مسافرت، التزام بر اصل در حالتِ عجز و عذر باقی نمیماند.»[3]
- «[ابوحنیفه] معنی را رکن لازم و نظم را رکنی که احتمال سقوط و رخصت را داشته باشد میدانست، همانند آنکه تصدیق [به قلب] رکن اصلی ایمان است و اقرار [بر زبان] رکن زائد [بر آن] است.»[4]
- «نبی علیه السلام به کافۀ مردم فرستاده شده است، و نشانیِ نبوتش قرآن است که مُعجز است… و معلوم است که فردی عجمی از آوردنِ [آیتی] به مثلِ قرآن به زبان عربی عاجز است، اما این حجتی بر او شده نمیتواند زیرا او از آوردن [شعری] به مثلِ شعر إمرئ القیس و دیگران به زبان عربی نیز عاجز است. حجت زمانی بر او متحقق میگردد که از آوردنِ آیتی به مثل قرآن به زبان خودش عاجز گردد. پس این دلیل واضح است بر اینکه اعجاز [برعلاوۀ نظم قرآن] در معنی [قرآن نیز] است.»[5]
- «[امام ابوحنیفه استدلال ورزیده:] چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا﴾ «و همچنین فرستادیم این [قرآن] را فرمانی به عربی» [الرعد: 37]، و فرمان به فارسی نیز فرمان قرآن است، و نیز قرآئتِ آن. و این به سببِ آنست که قرآن با تغییر دادنِ زبان تغییر نمیخورد، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ﴾ «بیگمان این [قرآن] در کتابهای پیشینیان [نیز] بود» [الشعراء: 196]، و ﴿إِنَّ هَٰذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ﴾ «هرآئینه این [فرمان] در صحیفههای نخستین [نیز] بود» [الأعلی: 18].»[6]
- «﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم﴾ [النساء: 47] : یعنی، «موافقًا لما معكم» [موافق آنچه با شماست]. بیگمان موافق بودن قرآن با آنچه که نزد آنهاست تنها در معنی و احکام مندرجۀ آن است، نه در نظم و زبان. درحالیکه میدانیم آنچه از کتاب نزد ایشان است در نظم و زبان مخالف قرآن است. به همین گونه همه کتابهای خدای تعالی در نظم و زبان متفاوت اند [ولی] هر یک با دیگری در معانی و احکام موافق اند. این آیت دلیل بر آن است که همۀ این کتابها از جانب خداوند نازل شده اند، و اگر از جانب کسی بغیر از خداوند نازل میگشت اختلاف میان آنها وجود میداشت…. همچنان در این آیت دلیلِ سخن ابوحنیفه (رضی الله عنه) مبنی بر اجازه دادن نماز با قرائت فارسی میباشد، زیرا تغییر نظم و تفاوت زبان موجب تغییر معنی و اختلاف احکام نمیگردد.»[7]
- «﴿وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ﴾ [«و اگر فرستادیمی این کتاب را قرآنی عجمی، گفتندی چرا بیان کرده نشد آیات وی به زبان فصیح»، فصلت: 44] : در این آیت دلالت بر آن است که اگر این کتاب به زبان غیرعربی نیز نازل میگردید باز هم قرآن میبود، و اینکه اختلاف در زبان، قرآن بودنِ آن را تغییر و تحول نمیدهد – و خداوند بهتر میداند. و این دلیل بر سخن ابوحنیفه (رحمه الله) است که فرمود: هرکه قرآن را به فارسی در نماز بخواند جواز دارد.»[8]
- «آنچه در نماز واجب است قرائت کردنِ قرآن است از حیث اینکه آن لفظی است که دلالت بر کلام خدای تعالی دارد که صفتِ قائم [به ذات] است، و عبرتها، مواعظ، ترغیب و ترهیب، و ثنا و تعظیم را متضمن است؛ نه از حیث اینکه آن لفظ عربی است. معنیای که لفظ بر آن دلالت دارد از یک لفظ تا لفظ دیگر اختلاف پیدا نمیکند…. قرائت کردنِ آنچه اعجازآمیز باشد نزد ابوحنیفه شرط [قرائت در نماز] نیست، زیرا تکلیف مطلقاً بر قرائت است نه قرائتِ آنچه مُعجِز باشد. به همین سبب، ابوحنیفه اجازه داده بود که آیت کوتاه را [در نماز] میتوان قرائت کرد، درحالیکه آیت کوتاه تا زمانیکه به سه آیت نرسد معجزه پنداشته نمیشود.»[9]
برخلاف، امام شافعی به این باور بود که نه تنها اداء کردن نماز بلکه خطبۀ نماز جمعه نیز به زبانی غیر از زبان عربی جائز نیست. اما استدلال ابویوسف و محمد شیبانی این بوده که: «اعجاز در نظم و معنی [قرآن] موجود است…. و وجوب [قرائت قرآن] جز توسط اینها ادا شده نمیتوانند. ولی درصورتیکه [کسی] از [خواندن] نظم قرآن عاجز گردد، برآنچه توانایی دارد انجام دهد، چنانکه شخصی که از رکوع کردن و سجده کردن عاجز باشد میتواند نماز را به اشاره ادا کند.»[10] فخرالاسلام امام بزدوی رخصت در نظمِ قرآن را حین عجز بر اساس سخنی که از ابن مسعود (رض) نقل شده است درست میداند.[11] در اخبار آمده است زمانیکه ابن مسعود به مردی – که شاید عجمی بوده باشد – آیت ﴿إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِيمِ﴾ [الدخان: 43-44] را میآموخت، آن شخص مکرراً « طعام الیتیم » گفته میرفت، تا آنگاه که ابن مسعود برایش گفت تا ﴿طَعَامُ الْفَاجِر﴾ بگوید.[12]
ج. آیا امام ابوحنیفه درین زمینه تغییرِ رأی داده است؟
تعدادی از علمای حنفی، اعم از متقدمین و متأخرین، گفته اند که امام ابوحنیفه از رأی خود در رابطه به جواز نماز خواندن به فارسی به رأی ابویوسف و محمد شیبانی رجوع کرده است. ایشان این روایت را به دو کس ربط میدهند: (1) بعضی از نوح بن ابی مریم مروزی (متوفای 173 هـ) که مدتی شاگرد امام ابوحنیفه بود یاد میکنند، درحالیکه هیچ سند کتبی از وی درین رابطه باقی نمانده است. اگر مانده هم باشد، پرسشهای زیادی دربارۀ درستیِ روایاتِ نوح بن ابی مریم وجود دارد، زیرا او در روایت حدیث به اتفاق آراء متروک و ضعیف است. (2) بعضی از امام ابوبکر رازی، مشهور به جصاص (متوفای 390 هـ)، یاد میکنند درحالیکه او هرگز چنین روایتی را در کتابهایش نقل نکرده است. برخلاف، جصاص در «احکام القرآن» از «جواز داشتنِ قرائت کردن به فارسی در مذهب ابوحنیفه» یادآوری میکند.[13]
رأی امام ابوحنیفه دربارۀ جواز داشتن نماز به فارسی از طریق روایت مُعتبر به ما رسیده است، طوریکه این مسئله در دو اثر «ظاهر الروایه»[14] بگونۀ واضح درج گردیده است. درصورتیکه حجت واضح از ظاهر الروایه در دستِ ما باشد، استناد ورزیدن بر روایت نوح بن ابی مریم – که در صحت و درستی روایتش شک و شبهت قوی وجود دارد – از لحاظ روشِ اصولالفقه درست نیست. زیرا اگر ابوحنیفه از رأی خود صرف نظر کرده باشد، امام محمد شیبانی نزدیکترین کس به ابوحنیفه بود که از چنین تغییر رأی آگاه میشد و از آن خبر میداد.
د. مجتهدینی که جواز داشتنِ نماز به فارسی را نظر قطعی ابوحنیفه میدانند
امام محمد شیبانی (در «المبسوط» یا «کتاب الأصل»، و الجامع الصغیر»)، امام ابوجعفر طحاوی (در «کتاب اختلاف العلماء: اختصار الجصاص»)، ابومنصور ماتریدی (در «تأویلات أهل السنة»)، امام کرخی (به روایت امام قدوری در «شرح المختصر الکرخی»)، ابوبکر جصاص (در تفسیر «أحکام القرآن»)، ابواللیث سمرقندی (در «عیون المسائل»)، امام قدوری (در «کتاب التجرید»)، ابوزید دبوسی (در «الأسرار في مسائل الخلاف»)، شمسالائمه حلوانی (در «شرح المبسوط»)، شمسالائمه سرخسی (در «المبسوط» و «کتاب الأصول»)، فخرالاسلام بزدوی (در «کنز الوصول إلی معرفة الأصول» و «شرح الجامع الصغیر»)، نجمالدین ابوحفص نسفی (در «منظومة الخلافیات» و «حصر المسائل وقصر الدلائل»)، علاءالدین بن عبدالحمید اسمندی سمرقندی (در «مختلف الروایة»)، علاءالدین سمرقندی (در «شرح تأویلات أهل السنة»)، علاءالدین کاسانی (در «بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع)، ابوحفص عمر عقیلی بخاری (در «المنهاج في فقه الحنفية»)، حسامالدین اخیسکثی (در «المنتخب فی أصول المذهب») و دیگران، آنچه را که در ظاهر الروایه ذکر گردیده رأی قطعی امام ابوحنیفه میدانند و هرگز از تغییر رأی او سخنی به میان نمیآورند.
هـ. محدودیتهای ادا کردن نماز به فارسی
مجتهدین حنفی وضاحت چندی دربارۀ ادا کردن نماز به فارسی داده اند:
- شمسالائمه حلوانی میگوید: «ابوحنیفه قرائت کردن به فارسی را تنها برای آیات کوتاه جواز داده است، یعنی [نمازگزار] میتواند که ترجمۀ آیات کوتاه را قرائت کند، زیرا نماز نزد او با چند آیات معدود جائز است.»[16] برهانالدین ابن مازه بخاری، علاءالدین بخاری، و حافظالدین ابوالبرکات نسفی میگویند که علمای ماوراءالنهر به این نظر بودند که قرائت کردنِ بیش از سه آیت در نماز به فارسی، عادت کردن و مداومت ورزیدن بر نماز خواندن به فارسی، و نوشتن مُصحف کامل به زبان فارسی (بدون متنِ عربی) روا نبوده و ازین رو مردم را جداً منع نمودند تا مبادا مردم قرائت کردن به عربی و استفاده از مُصحف عربی را تعطیل و فروگذاشت کنند.[17]
- شمسالائمه سرخسی مینویسد: «نزد ابوحنیفه اجازه است که [شخصِ نمازگزار قرآن را در نماز] به فارسی قرائت کند به شرطیکه یقین حاصل کند که [ترجمۀ فارسیِ آن] معنیِ [درستِ] عربی است. اما نماز خواندن با تفسیرِ قرآن جواز ندارد، چون از [ترجمۀ قرآن] جدا است.»[18]
- سرخسی همچنان میگوید: «اگر شخص قادر به قرائت به عربی باشد، به نظر ابویوسف و محمد شیبانی فرضِ قرائت از وی ساقط نمیگردد اگر به فارسی قرائت کند، نه به دلیلِ اینکه آن مُعجز نیست بلکه به این دلیل که متابعت از رسول الله ﷺ و سلف در ادای نماز فرض است بر کسیکه به قرائتِ عربی توانمند باشد. این متابعت در قرائت کردن به عربی است. از همین سبب، ابوحنیفهدر قرائت کردن به فارسی کراهیت را در نظر گرفته بود، اما ادای اصلِ رکن – که آن قرائت قرآن است – اعتبار دارد.»[19]
- ابوسعید بردعی، استاد امام کرخی، میگوید: «ابوحنیفه قرائت کردن را تنها به فارسی اجازه داده بود، و نه به دیگر زبانها، چنانکه در حدیثی آمده است: زبان اهل بهشت عربی و فارسیِ دری است.»[20] و این جواز برای زبان فارسی «از برای آنست که فارسی از لحاظ فصاحت با زبان عربی نزدیک است، و قرائت کردن قرآن [در نماز] به زبان دیگری [بجز فارسی] به اتفاقِ آراء جائز نیست.»[21]
سخنان پایانی:
صداقت علمی ایجاب میکند که نظریات و آرای امام ابوحنیفه را همانگونه که بر اساس قویترین شواهد و درستترین روش از نگاه اصولالفقه به ما روشن شده است بیان کنیم. متأسفانه تعدادی از فقهای حنفی با استناد بر شواهد ضعیف حکم کرده اند که گویا امام اعظم رأی خویش را دربارۀ نماز خواندن به فارسی در اواخر عمر خویش تغییر داده باشد. بعضیها حتی پا را فراتر گذاشته فتوا داده اند که نماز خواندن به فارسی مطلقاً جواز ندارد، چنانچه در «فتاوای عالمگیری» چنین فتوا را داده اند. درحالیکه از لحاظ روش اصولالفقه، آنچه در «ظاهر الروایه» – یعنی کتابهای امام محمد شیبانی که در آن نظریات ابوحنیفه و ابویوسف و محمد شیبانی بگونۀ دستِ اول گزارش گردیده اند – آمده باشد، توسط فتوای فقهای بعدی باطل و فسخ گردیده نمیتواند، الا اینکه اجماع به میان آید. شاید دلیل چنین فتوای علمای شبهقارۀ هند این بوده باشد که ایشان ادلۀ امام ابوحنیفه و اصولی را که وی بر بنیاد آن نماز را به فارسی اجازه داده بود درست نفهیمده باشند، یا هم با آن موافق نبوده باشند. ولی عدم موافقت با رأی امام ابوحنیفه نباید به این بانجامد که موقف امام ابوحنیفه را روی یک موضوع وارونه روایت کرد، یا رأی مذهب را تغییر داد. در مذهب حنفی، نظریهای که «مُعتمد» قرار میگیرد، یعنی نظریهای که اکثریت مجتهدین در مذهب حنفی برمیگیزنند، بعضاً نظریۀ امام ابوحنیفه نیست. در بسا موارد، نظریۀ شاگردانش چون زفر، ابویوسف، و محمد شیبانی، بحیث رأی حاکم در مذهب قرار گرفته اند. در مسئلۀ نماز خواندن به فارسی، رأی مذهب حنفی بر اساس رأی ابویوسف و محمد شیبانی استوار است. ایشان گفته اند که ادا کردن نماز به فارسی تنها به کسانیکه عربی را درست خوانده نمیتوانند جواز دارد. ولی هیچ محدودیتی در مذهب حنفی وجود ندارد که با وجود رأی مُعتمدی که از آن شاگردان ابوحنیفه باشد، شخصی مستقیماً از رأی ابوحنیفه پیروی کند. حتی بعضی از علمای حنفی، از آرای زفر در بسا مسائل پیروی کرده اند. بنابراین، با وصف این آزادی که در مذهب حنفی وجود دارد، حد اقل در روایت کردنِ نظریات امام ابوحنیفه، و روایتِ اختلاف نظر میان ابوحنیفه و شاگردانش روی یک موضوع، صادقانه عمل کرد.
مآخذ:
[1] «الأصل، المعروف بالمبسوط»، محمد بن حسن شیبانی، به تصحیحِ ابوالوفا افغانی، ادارة القرآن والعلوم الإسلامیه، کراچی. جلد اول، صفحه 252. (ترجمه از نویسنده)
[2] «الجامع الصغیر»، محمد بن حسن شیبانی، مع شرحه «النافع الکبیر» للامة عبدالحی اللکنوی، اداره القرآن والعلوم الإسلامیه، کراچی: 1990 م. صفحه 94 و 95. (ترجمه از نویسنده)
[3] «کشف الأسرار شرح أصول البزدوی»، علاءالدین بخاری.
[4] «کنز الوصول إلی معرفة الأصول»، فخرالاسلام بزدوی.
[5] «کتاب الأصول»، شمسالائمه سرخسی.
[6] «حصر المسائل وقصرالدلائل: شرح منظمومة الخلافيات»، نجمالدین ابوحفص نسفی.
[7] «تأویلات أهل السنة»، ابومنصور ماتریدی.
[8] «تأویلات أهل السنة»، ابومنصور ماتریدی.
[9] «بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع»، علاءالدین کاسانی.
[10] «المبسوط»، شمسالائمه سرخسی.
[11] «شرح الجامع الصغیر»، فخرالاسلام امام بزدوی.
[12] بنگرید به «الإتقان فی علوم القرآن» جلال الدین سیوطی. راغب اصفهانی در «محاضرات الأدباء» این اتفاق و این سخن را به ابن عباس (رض) نسبت میدهد، و در ضمن مینویسد: «ابن عباس اجازه داده بود که قرآن بر معنای آن قرائت گردد.»
[13] «احکام القرآن»: در تفسیر آیت 59 سوره البقره.
[14] «ظاهر الروایه» به آثار کتبی امام محمد شیبانی (چون کتاب الأصل، الجامع الصغیر، و چهار اثر دیگر او) اطلاق میشود. این آثار نظریات و فتواهای ابویوسف و محمد شیبانی را بگونۀ دستِ اول در اختیار ما قرار میدهند، و معتبرترین منبع برای دانستنِ رأی و فتواهای امام ابوحنیفه به شمار میروند. بنابراین، از لحاظ مراتب اعتبار در مذهب حنفی، آنچه در ظاهر الروایه نقل شده باشد با فتواهای علمای متأخر تعدیل گردیده نمیتواند. پس از ظاهر الروایه، متون فقهی مذهب حنفی (چون «مختصر» طحاوی، «الکافی» حاکم شهید مروزی، «مختصر» قدوری، «تحفة الفقهاء» علاءالدین سمرقندی، «المنظومة فی الخلافیات» ابوحفص نسفی، «بدایة المبتدی» مرغینانی، «وقایه» تاجالشریعه محبوبی، و «کنز الدقائق» ابوالبرکات نسفی) در ردۀ دوم قرار میگیرند. در ردۀ سوم، شروحی که بر این متون نوشته شده اند (مانند «المبسوط» سرخسی که بر «الکافی» نوشته، «بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع» کاسانی که بر «تحفة الفقهاء» نوشته، «الهدایه» مرغینانی که بر اثر خودش یعنی «بدایة المبتدی» نوشته، «البحر الرائق» ابن نجیم که بر «کنز الدقائق» نوشته شده، وغیره) قرار دارند. و در نهایت، به فتواهای علماء و مجتهدین اعتبار داده میشود.
[16] «المحیط البرهانی فی الفقه النعمانی»، برهانالدین ابن مازه بخاری.
[17] «المحیط البرهانی فی الفقه النعمانی»، ابن مازه بخاری؛ «التحقیق فی أصول الفقه: شرح المنتخب الحسامی»، علاءالدین بخاری؛ و «شرح النسفی علی المنتخب الحسامی»، ابوالبرکات نسفی.
[18] «المبسوط»، شمسالائمه سرخسی.
[19] «کتاب الأصول»، شمسالائمه سرخسی.
[20] «المحیط البرهانی فی الفقه النعمانی»، برهانالدین ابن مازه بخاری.
[21] «کشف الأسرار شرح أصول البزدوی»، علاءالدین بخاری؛ و «شرح مختصر المنار»، ملا علی قاری.