یادداشتی پیرامون جواز بکارگیری نام خدا و خداوند
در این اواخر، تعداد زیادی از برادران سلفی ما و تعدادی از حنفیهای آثاریمشرب ما در افغانستان و ایران میگویند که کاربرد نامهای خدا، خدای، خداوند، ایزد، و یزدان در زبان فارسی جواز ندارد، و برادران وهابی ما بعضاً یک گام جلوتر گذاشته میگویند که کاربرد نام خدا در فارسی شرک است چون این نام را زردشتیان بکار میبردند. اما همین برادران سلفی-وهابی با کاربرد نام God در زبان انگلیسی هیچ مشکلی نمیبینند. در این یادداشت، پاسخ کوتاه به این شبهات ارائه میگردد.
پاسخ به ایرادات
1) مهمترین دلیلی که برای عدم جواز بکارگیری نامهای خدا و خداوند معمولاً ارائه میکنند اینست که این نامها را زردشتیان بکار میبردند، فلهذا کاربرد آن توسط مسلمانان برای ذات الهی جائز نیست.
این سخن به چند دلیل سخت اشتباه و نادرست است. محض اینکه نام خدا، خداوند، ایزد و یزدان توسط زردشتیان بکار میرفت دلیل بر عدم جواز بکارگیری این نامها برای مسلمانان فارسیزبان بوده نمیتواند، زیرا نام «الله» نیز توسط مشرکان عرب بکار میرفت. مشرکان عرب نام الله را برای خدای خالقی غیرقابل دید، از میان خدایان متعدد، بکار میبردند که لات، عُزی و منات دختران وی («بنات الله») محسوب میشدند چنانکه در آیات 19-21 سورۀ النجم بدان اشاره شده است. مشرکان عرب همچنان به این باور بودند که بتهایی را که میپرستیدند وسیلۀ تقرب شان به الله بودند، چنانکه در سورة الزمر یادآوری شده است که: ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ﴾ «و آنانی که جز او [خدایان دیگری] را دوست میگیرند [و میگویند]: ما اینها را پرستش نمیکنیم جز برای آنکه ما را به الله نزدیکتر گردانند» [الزمر: 3]. به همین سبب، نام الله در اشعار دورۀ جاهلیت عرب دیده میشود، و نام بعضیها در شهر مکه – بشمول پدر رسول الله ﷺ – «عبد الله» بود.
زمانیکه پیامبر گرامی باری نام الله را بکار برد و باری دیگر نام الرحمن را، مشرکان عرب گفتند که ما الله را میشناسیم و الرحمن را نی، و گفتند که مسلمانان دو خدا را میخوانند. در جواب ایشان نازل گردید که: ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَيًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ﴾ « بگو: خدا را بخوانید یا رحمن را بخوانید، هر کدام را بخوانید، نامهای نیکو از آنِ او است» [الإسراء: 110].
واضح است با وصفِ اینکه نام الله قبل از اسلام شناخته شده بود، در دین اسلام و در قرآن مجید نام الله برای ذات یکتای یگانه بکار رفت و فرموده شد: ﴿وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ «و با الله معبود دیگری را مخوان، جز او معبودی نیست» [القصص: 88].
در کل، بسا از عادات و رواجهای دوران جاهلیت مردم عرب مورد قبول قرآن و شریعت اسلامی قرار گرفته اند. طور مثال، تحریم جمع کردن میان دو خواهر، رسمِ سه طلاق دادن زن، غسل جنابت، غسل میت، و بریدن دست دزد از جمله عادات دوران جاهلیت بودند که در شریعت اسلام نیز پذیرفته شدند (بنگرید به: «الملل والنحل» شهرستانی). بنابراین، محض اینکه نام خدا یا واژههای نماز و روزه توسط زردشتیان بکار میرفت دلیل بر تحریم این واژگان شده نمیتوانند.
2) دلیل دیگری که معمولاً برای عدم جواز بکارگیری نامهای خدا و خداوند ارائه میگردد اینست که نام «الله» نام خاص است، و نام خاص را نمیتوان به زبان دیگری ترجمه کرد.
این مسئله که آیا نام الله اسم غیرمشتق (و بنابرآن اسم خاص) است یا خیر، موضوعیست که در مورد آن اختلاف جدی میان علما وجود دارد. هیچ یک از طرفین اکثریت را تشکیل نمیدهد. از یادآوری دلائل و نظریات گوناگونی که دربارۀ مشتق یا غیرمشتق بودن اسم الله مطرح گردیده در اینجا صرف نظر میشود. خوانندگان میتوانند که بحیث نمونه به تفسیر قرطبی، تفسیر کبیر فخرالدین رازی، یا تفسیر ابن کثیر مراجعه کنند.
حتی اگر نظریۀ غیرمشتق بودن و اسمِ خاص بودن نام الله را بپذیریم، بازهم این دلیل بر عدم جواز بکارگیری نامهای خدا و خداوند به فارسی بوده نمیتواند. امام فخرالدین رازی با آنکه نظریۀ غیرمشتق بودن و اسم خاص بودن نام الله را نظریۀ درست میداند و نظریۀ مشتق و اسم عام بودن نام الله را رد میکند، باز هم مینویسد:
«نامها و صفات الله تعالی در فارسی، ترکی و هندی بکار رفته میتوانند، هیچ چیزی درین مورد در قرآن و اخبار نیامده، و مسلمانان بر جواز اطلاق آنها [در زبانهای دیگر] اجماع کرده اند.» (جلد اول، تفسیر الباب الثامن «فی بقیة المباحث عن أسماء الله تعالی» من الکتاب الثانی)
3) بعضیها آیت 40 سورۀ یوسف را مصداق سخن خود میآورند که خداوند متعال میفرماید: ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ﴾ «شما غیرِ خدا نمیپرستید مگر اسمهای [بیمسمایی] را که شما و پدران شما بر آنها نام [خدا را] گذاشته اید، خداوند بر آنها هیچ دلیلی نفرستاده است» [یوسف: 40].
این آیت در واقع به مشرکانی اشاره دارد که خدای یکتا را نمیشناختند و معبودان خودپرداختهای داشتند که ایشان را با نامهای متفاوت میخواندند. ایشان نام خدا (یا هر نام دیگری را) به معبودان باطل بکار میبردند. درحالیکه هر مسلمانی اگر نام خدا را به فارسی، God را به انگلیسی، یا Dieu را به فرانسوی بکار ببرد، منظور و مسمی همان خدای یکتا و یگانه است. «به هر نامی که خوانی سر برآرد!»
ابن تیمیه نیز – برخلافِ توقع سلفیهای معاصر – در فتاوای خویش مینویسد:
«من میگویم: تسمیات [و نامگذاریها] متعدد و مسمی واحد است…. پروردگار سبحانه در عربی به الله، الرحمن و الرحیم نامیده شده میتواند، و در فارسی به «خدای بزرگ» و در ترکی به «سرکوی»، و همینگونه [در سائر زبانها]. او سبحانه یکی است، و تسمیۀ او متعدد بوده میتواند.» (فتاوی الکبری، جلد 6، «البحث فی أن کلام الله واحد»)
امام فخرالدین رازی نیز در تفسیر کبیر فرموده است:
«نامهای خداوند متعدد است ولی مسمی یکی است، که همان الله عزوجل است…. میتوانیم که این نامها را به نامهای عربی و فارسی تقسیمبندی کنیم، طور مثال گفته میتوانیم که «الله» نام عربی و «خدای» نام فارسی است، اما ذات الله تعالی از از اینگونه [نسبتهای عربی و فارسی] منزه است.»
آیا لفظ «خدا» از حیث لغوی معنای کثرتگرا دارد؟
شرط اساسی برای کاربرد یک نام غیرعربی برای ذات خداوند متعال اینست که از لحاظ لغوی معنای کثرت را ندهد، وگرنه کاربرد آن برای ذات الهی جواز نداشته زیرا نقضکنندۀ وحدانیت و یگانگی میباشد. طور مثال، لفظ God لغتاً معنای مفرد دارد، با آنکه از لحاظ عرفی گاه گاهی بگونۀ جمع (یعنی Gods) بکار میرود، اما مشکلی در بکاربردن آن برای ذات الهی وجود ندارد. برخلاف، لفظ «بگوان» در زبان هندی معنای کثرتگرا دارد، و جائز نیست که برای ذات الهی بکار برده شود.
در زبان فارسی، لفظ خدا یا خدای از پهلوی اشکانی یا از زبان اوستایی برگرفته شده است، و معنیِ کثرتگرا ندارد. در زبان فارسی، این لفظ بگونۀ مطلق و غیرمطلق بکار میرود. هرگاه بگونۀ مطلق بکار رود، به معنیِ آفریدگار و ذات الهی است، و هرگاه بگونۀ غیرمطلق بکار رود، به معنیِ صاحب، دارنده و پادشاه میباشد. در مورد دومی، این لفظ معمولاً بگونۀ پسوند به اسمِ دیگری مضاف میگردد، مانند کدخدای (رئیس خانه)، ده خدای (رئیس ده)، کشورخدا (پادشاه)، خانه خدا (صاحبِ خدا)، وغیره.
به هر حال، نام خدا یا خداوند – هرگاه بگونۀ مطلق بکار رود – معنیِ وحدانیت و یگانگی را دارد. معنای لغویِ این واژه «خود زنده»، «خودآینده»، و «به خود پاینده» میباشد (بنگرید به: لغتنامۀ دهخدا). همین معنی خدا را امام فخرالدین رازی نیز در «تفسیر کبیر» به عربی شرح داده مینویسد:
«وَقَوْلُهُمْ بِالْفَارِسِيَّةِ «خداي» مَعْنَاهُ أَنَّهُ وَاجِبُ الْوُجُودِ لِذَاتِهِ لِأَنَّ قَوْلَنَا: «خداي» كَلِمَةٌ مُرَكَّبَةٌ مِنْ لَفْظَتَيْنِ فِي الْفَارِسِيَّةِ: إِحْدَاهُمَا: «خود» وَمَعْنَاهُ ذَاتُ الشَّيْءِ وَنَفْسُهُ وَحَقِيقَتُهُ وَالثَّانِيَةُ قَوْلُنَا: «آي» وَمَعْنَاهُ جَاءَ، فَقَوْلُنَا: «خداي» مَعْنَاهُ أَنَّهُ بِنَفْسِهِ جَاءَ، وَهُوَ إِشَارَةٌ إِلَى أَنَّهُ بِنَفْسِهِ وَذَاتِهِ جَاءَ إِلَى الْوُجُودِ لَا بِغَيْرِهِ، وَعَلَى هَذَا الْوَجْهِ فَيَصِيرُ تَفْسِيرُ قَوْلِهِمْ: «خداي» أَنَّهُ لِذَاتِهِ كان موجودا.» (جلد اول، الباب الرابع فی البحث عن الأسماء الدالة علی الصفات الحقیقة، من الکتاب الثانی)
ترجمه: «معنای خدای به فارسی واجب الوجود لذاته (آنکه هستیاش از ذات خودش واجب باشد) است. زیرا خدای کلمۀ مرکب از دو لفظ فارسی است، که یکی آن «خود» است و معنای آن ذاتِ همان چیز و خود آن و حقیقت آن میباشد. و دومی «آی» است، که معنای آن آمده [یا آینده] است. پس «خدای» به معنای آنست که از ذات خود آمده باشد، و این اشاره بدان دارد که او از ذات و نفسِ خودش به هستی آمده نه از غیرِ آن. پس تفسیر لفظ خدای بر همین وجه است، یعنی آنکه از ذات خودش هستی داشته باشد.»
کدام یک از مجتهدین و علمای اهل سنت و جماعت نام خدا را در آثار فارسی خویش بکار برده اند؟
تقریباً همه علمای اسلامی فارسیزبان که به فارسی اثری نوشته اند نامهای خدا، خدای، خداوند، ایزد وغیره را برای ذات الهی بکار برده اند. بگونۀ نمونه میتوان از شخصیتهای زیر یاد آوری کرد:
- امام اعظم ابوحنیفه در «فقه اکبر» نام خدای را بدینگونه بکار برده است:
«وکل شیء ذکره العماء بالفارسیة من صفات الله تعالی عز اسمه فجائز القول به سوی « الید » بالفارسیه، و یجوز أن یقال « به روی خدای عزوجل » بلا تشبیه و کیفیه.»
ترجمه: «همه [الفاظی] را که علما در مورد صفات خدای تعالی به فارسی ذکر کرده اند، گفتنِ آن جائز است، بجز « ید » در فارسی. و جواز دارد که بگویند « به روی خدای عزوجل » بدون تشبیه و بدون کیفیت.»
- امام ابوالقاسم سمرقندی ماتریدی (متکلم مشهور قرن چهارم هجری) در «سواد اعظم»؛
- امام ابوحامد غزالی در «کیمیای سعادت»، «زاد آخرت» و دیگر آثار فارسی خویش؛
- امام نجمالدین ابوحفص نسفی (فقیه، متکلم و مفسر قرن پنجم هجری در سمرقند، و نویسندۀ «عقائد نسفی») در تفسیر فارسی خویش بنام «تفسیر نسفی» و نیز در تفسیر عربی خویش بنام «التیسیر فی التفسیر»؛
- امام علاءالدین کاسانی (فقیه مشهور حنفی در قرن 6 هجری) در «بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع»؛
- امام برهانالدین مرغینانی (فقیه مشهور حنفی در قرن 6 هجری) در «الهدایه فی شرح بداية المبتدي»؛
- امام فخرالدین رازی در «مفاتیح الغیب» مشهور به تفسیر کبیر؛
- ابوالمظفر اسفراینی شافعی (مفسر قرن پنجم هجری و نویسندۀ «التبصير في الدين وتمييز الفرقة الناجية عن الفرق الهالكين») در تفسیر فارسی «تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم»؛
- خواجه عبدالله انصاری حنبلی در همه آثار فارسی خویش، بشمول آنچه از او در «کشف الأسرار» رشیدالدین میبدی نقل شده؛
- ابونصر دروازجکی زاهدی (مفسر قرنِ 6 هجری در ماوارءالنهر) در «لطائف التفسیر» مشهور به تفسیر زاهدی؛
- معینالدین ابوالأعلا نیشاپوری غزنوی (فرزند مفسر مشهور، بیانالحق نیشاپوری غزنوی) در «تفسیر بصائر یمینی»؛
- مولانا حسین واعظ کاشفی در «مواهب عَلِیّه» مشهور به تفسیر حسینی و نیز در «جواهر التفسیر»؛
- شاه ولی الله دهلوی در « فتح الرحمن بترجمة القرآن».
جمعبندی
در طول تاریخ اسلام، اجماع کلی میان علما – بشمول علمای عرب و علمای فارسیزبان – وجود داشته که کاربرد نام خدا به فارسی یا هر نام دیگری به زبانهای دیگر، تا آنگاه که آن نامها معنای کثرتگرا نداشته باشند، برای ذات الهی میتوانند بکار روند. امام فخرالدین رازی صریحاً از چنین اجماع یادآوری میکند. امام ابوحنیفه شاید اولین کسی در جملۀ سلف صالح و در جملۀ مجتهدین و امامان اسلام بوده باشد که نام «خدای» را در فقه اکبر یادآوری نموده است. نه تنها علمای حنفیمذهب، بلکه علمای شافعیمذهب چون امام غزالی و امام رازی که اکثراً معتقد بدین بودند که اسم الله اسم خاص است در آثار فارسی خویش نام خدا، خدای، خداوند و ایزد را بکار برده اند. حتی علمای آثاری چون ابن تیمیه نیز به صراحت از جواز بکارگیری نام «خدای» در زبان فارسی در فتاوای خویش یادآوری کرده اند. درصورتیکه چنین اجماعی میان علما و مجتهدین در طول 1400 سال وجود داشته است، پس به هیچ یک از علمای معاصر اجازه نیست که خلاف اجماع مجتهدین سخن بگوید و مسلمانان فارسیزبان را از بکارگیری نام خدا و خداوند منع کند.
دکتور محمد عمر جویا
کابل، اسد 1400